یک کبودی زیرِ چشم و خونِ خُشکی کُنجِ لب‌ها در گلو بُغضی که مُرد و یک تنی خسته لَت و پار و دوباره هق‌هقِ خاموش و اشکی در نگاه و در میانِ فحش و د
یک کبودی زیرِ چشم و خونِ خُشکی کُنجِ لب‌ها در گلو بُغضی که مُرد و یک تنی خسته لَت و پار و دوباره هق‌هقِ خاموش و اشکی در نگاه و در میانِ فحش و د